اولین مسافرت آقا کیارش
پسر گلم 14 روزت بود که من و تو و بابایی رفتیم شمال. تمام طول راه تو بغل مامانی خوابیده بودی. هوا خیلی خوب بود بارون قشنگی میبارید. همه منتظر بودن تا تو رو ببینن به خصوص پدرجون فتح الله و عمه مائده و عمو احمد و دایی محسن و زندایی مونا چون هنوز ندیده بودنت. همه ی فامیل های من و بابایی اومدن تو رو دیدن همه گفتن چقدر شبیه بابایی هستی.روزهای خوبی رو گذرونیدم ،قرار شد بود همون جا تو رو ختنه کنیم. 26 روزت بود که من و مادرجون عذار و زندایی زهرا بردیمت کلینیک دکنر اسدالله پور ختنه ات کردیم.عزیز دلم خیلی اون روز گریه کردی وقتی آوردیمت خونه خاله ماریا بغلت گرفت با چشمات از ما شکایت میکردی که چرا اذیتت کردیم خیلی بامزه شده بودی . 8 روز طول کشی...
نویسنده :
مامان سمیرا
2:03