دو ماهگی
امروز پسرم دو ماهه شده هوراااا
عزیزم امروز منو بابا محمّد و خاله مژگان بردیمت بهداشت واکسنتو زدیم. خانومی که واکسنو میزد اول صورتتو لمس کرد تا بیدار شی بعد واکسنو تزریق کنه، همون موقع شروع کردی به گریه کردن .قربونت برم خیلی مظلومانه گریه میکنی . الانم که دارم این مطلبو مینویسم بهت استامینوفن دادم خوابیدی ولی همش پاهاتو تکون میدی دردت میگیره .
تا حالا پسرم خیلی کارا یاد گرفته ، وقتی باهات حرف میزنم کلی برام میخندی .یه هفته ای هست که میخوای غلت بزنی و بالشتتو بخوری ، بعضی شبها هم که بیداری با خودت حرف میزنی به اصطلاح غرغر میکنی.
یه چیز جالب اینه که وقتی شیر میخوای گریه میکنی همش میگی مُ یا مِ . به بابا محمّد گفتم باورش نمی شد ولی وقتی دقت کرد اونم تایید کرد که دقیقا موقعی که میخوای بیای بغل من شیر بخوری همین حرفو تو گریهات تکرار میکنی .یه جورایی منو صدا میکنی
پسر باهوش خودمی