12 ماهگی و اولین تولد
پسرم تولدت مبارررررک
پسرم یک ساله شده خدایا شکرت. امیدوارم 120 سال زنده باشی .
دیشب بابا محمد یه کیک خوشمزه گرفت و یه جشن سه نفری گرفتیم وقتی شمع رو روشن کردم اونقدر ذوق زده شدی که یه سری جملات نامفهوم میگفتی و دست میزدی، الهی قربونت برم اینقدر شیرینی ، ولی از بادکنک میترسی مخصوصا از باد کردنش نمی دونم چرا، آخه توپو خیلی دوست داری.اینم بگم قراره جشن اصلیتو شمال بگیریم اونم 2 تا یکی با خانواده مامانی و یکی با خانواده بابایی واسه همین فقط برات کیک گرفتیم هیچ تزیین و کادویی نداشتیم .
روز تولدت تونستی برای چند دقیقه بدون کمک روی پاهات بایستی البته قبل از این چند بار این کارو انجام دادی ولی مدتش زیاد نبود. ولی هنوز نمی تونی قدم برداری که اونم به زودی انجام میدی. یه کار دیگه هم یاد گرفتی وقتی میگم مامانو بوس کن دهنتو باز میکنی میچسبونی به صورتم . و منم بهت میگم فقط و فقط مامانو بوس کن هیچکیو اینطوری بوس نکن وقتی هم میخوای خودتو لوس کنی برای مامانی همش سرفه میکنی منم میگم جااانم بازم این کارو میکنی .یعنی عاااشقتم