ماجراهای کیارش و ننه سشوار
پسرم امروز که دارم این مطلبو مینویسم 49 روزته، تو این مدت به جز چند روز اخیر پسر آرومی بودی خیلی مامانتو اذیت نکردی. تا 40 روزگیت اصلا متوجه نشدم چه جوری گذشت ، ولی چند روزی هست که دل دردت بیشتر شده منم با یه ترفند جدید ساکتت میکنم مجبور میشم برات سشوار روشن کنم با صدای سشوار آروم میشی گاهی وقتها خوابتم میبره. دیروز بابا محمّد هر وقت که گریه میکردی سشوار رو برات روشن میکرد تو هم خیلی زود آروم میشدی .اینطوری میتونم به کارامم برسم .واسه همین به سشوار میگم ننه سشوار چون خیلی کمکم کرده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی